سلام دوستای گلم...
خیلی وقته دلم هوای این گوشه ی خاکی و خلوتو کرده...اما چنان درگیر خم و پیچ کوچه های تنگ و تاریک زندگی شدم که رمق از بوته ی بی ثمر اراده چیده ام!
درگیر سیاست نیستم اما متنفرم از کسانی که بر پیکره ی سیاهش نقش خونین حنا میبندند!
جوانی و زندگیمان را بر گنجه نهادیم و هرای آزادی سر دادیم... بسان ناخ "آزادی کوخردمان" را از دامن کثیف پسوندها خواستار شدیم...
رسم فلک و کاغذک بازی های روزگار ؛زاغک رویان را دفتر داد و دستکی و ما را حسابی پاک و دلی بی باک!
با تو ام ای حاجیِ کعبه ندیده : ابلیس را نه هفت طواف... هفتاد طواف سهل نمودی...شرمت باد ای آبرو بر تَشک (تش باد)رفته!
برخیز
و چشمانت را بگشای و شعشعه های خیانتت را بر خاندان نبوت بنگر که چگونه
برادر را برادر نه اما گرگ ...بر جان هم انداخته ایی... عاقبتیست و عقوبتی!
تصویرکت که میبینم یاد ضحاک میوفتم و کنیزکت را؛ مارانی بر دوش! عجب کاریکاتور ترسناکی رسم کرده است این پروردگار ما!
میترسم ازینکه مجلس نشینان همه ضحاکیان خوش روی اعتدال باشند!
نطق فراوانست و گوشها کر...
تقلای کوبیدن بر کیبورد را نگه میدارم برای روزی که انگشتانم را مشتی کنم بر کام بی کام دزدان ...
تا درودی دیگر بدرود
با تشکر از سایت کوخرد فردا